*سوته دل* ::
جمعه 86/8/18 ساعت 7:53 عصر
دزفول ، زیر موشک مرثیه
شعری برای جنگ
(( در شهر ما
دیوارها دوباره پر از عکس لاله هاست
اینجا
وضعیت خطر گذرا نیست
آژیر قرمز است که می نالد
تنها میان ساکت شب ها
بر خواب ناتمام جسدها
خفاش های وحشی دشمن
حتی ز نور روزنه بیزارند
باید تمام پنجره ها را
با پرده های کور بپوشانیم ...
می خواستم
شعری برای جنگ بگویم
شعری برای شهر خودم _ دزفول _
دیدم که لفظ ناخوش موشک را
باید به کار برد
اما
موشک
زیبایی کلام مرا می کاست
گفتم که بیت ناقص شعرم
از خانه های شهر که بهتر نیست
بگذار شعر من هم
چون خانه های خاکی مردم
خرد و خراب باشد و خون آلود ...
اینجا
گاهی سر بریده ی مردی را
تنها
باید ز بام دور بیاوریم
تا در میان گور بخوابانیم
یا سنگ و خاک و آهن خونین را
وقتی به چنگ و ناخن خود می کنیم
در زیر خاک گل شده می بینیم :
زن روی چرخ کوچک خیاطی
خاموش مانده است
اینجا سپور هر صبح
خاکستر عزیز کسی را
همراه می برد
اینجا برای ماندن
حتی هوا کم است
اینجا خبر همیشه فراوان است
اخبار بارهای گل و سنگ
بر قلب های کوچک
در گورهای تنگ ...
نه !
باید گلوی مادر خود را
از بانگ رود رود بسوزانیم
تا بانگ رود رود نخشکیده است
باید سلاح تیز تری برداشت
دیگر سلاح سرد سخن کار ساز نیست ...
موسیقی شهر ، بانگ "رودارود" است
خنیگری آتش و رقص دود است
بر خاک خرابه ها بخوان قصه جنگ
از چشم عروسکی که خون آلود است .))
تو تنهایی ، تو از تنها جدایی
غریبی ، بی کسی ، بی آشنایی
دلا گویی تو را من می شناسم
تو از اینجا نه ای ، اهل کجایی ؟؟؟
زنده یاد قیصر امین پور
جهت شادی روحش صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
دل من حالش خوشه ؛ خوشترش کن()