*سوته دل* ::
دوشنبه 86/11/1 ساعت 2:44 عصر
معاش اهل مروت
یکی در حرب اُحُد بود ؛
گفت : بسیاری از صحابه شهید شدند ؛ آب برداشتم و گرد تشنگان می گشت تا که را رمقی از حیات باقی است . سه صحابه را مجروح یافتم ، از تشنگی می نالیدند .
چون آب را به نزدیکی یکی بردم ، گفت : « بدان دیگری ده که از من تشنه تر است . »
به نزد دوم بردم ، به سِیُم اشاره کرد ، سِیُم نیز به اول اشارت کرد .
به نزدیک اول آمدم ، از تشنگی هلاک شده بود ؛ به نزد دوم و سِیُم رفتم ؛ نیز جان داده بودند .
معاش اهل مروت بدین نسق بوده است
که جان خود به مروت نثار می کردند
به اتفاق ز بهر حیات یک دیگر
هلاک خویش همه اختیار می کردند
برگرفته از کتاب « روضه خلد »
دل من حالش خوشه ؛ خوشترش کن()