*سوته دل* ::
جمعه 87/10/6 ساعت 1:34 عصر
......فیلم رو نشون دادم همین طور مونده بودن گفتن چه جراتی داری دختر آخه شنیدیم اگه بگیرن مجازاتش زندانیه .نفیسه خوابید مهدیه هم شروع به قرآن خوندن کرد و من رفتم حموم و شروع کردم دوباره لباس شستن چاه حموم خراب بود آخ آخ آخ یه آبی تو حموم راه افتاد که نگو اومدم بیرون دیدم تو راهرو هم پر آبه مهدیه همین طور مونده بود نفیسه از حرفای ما از خواب پرید آبا رو دید همین طور موند خیلی خندیدیم فکر کن تو سقف عکس موج آب دیده می شد تا عصری درگیر این موضوع بودیم و نشد بریم بقیع این جریان باعث شد رابطه من وهم اطاقیام خیلی خوب بشه نفیسه بعدا بهم گفت تو کلاسای ایران روزی که میخواستیم هم اطاقی ها رو انتخاب کنیم و من تو رو انتخاب کردم به نرگس گفته بود دوست دارم هم اطاقیم دختر شر و شیطونی باشه که نرگس گفته بود دقیقا درست انتخاب کردی ولی روزای اول اون شیطنت رو تو من ندیده بود از این ماجرا به بعد که یخم باز شده بود دید…. امشب شب لیله الرغائب شب بر آورده شدن آرزوها رفتم مسجد نماز مغرب و عشا و شروع کردم به نماز این شب که تو مفاتیح نوشته....
ادامه مطلب...
دل من حالش خوشه ؛ خوشترش کن()