*سوته دل* ::
دوشنبه 86/4/11 ساعت 3:3 عصر
پسرکی از مادرش پرسید:(( مادر چرا گریه می کنی ؟))
مادر فرزندش را در آغوش گرفت و گفت :(( نمی دانم عزیزم ، نمی دانم …))
پسرک نزد پدرش رفت و گفت :(( بابا ، چرا مامان بیشتر موقع ها گریه می کند؟ او چه می خواهد؟))
پدرش تنها دلیلی که به ذهنش می رسید ، این بود :(( همه ی زنها گریه می کنند ، بی هیچ دلیلی… ))
پسرک متعجب شد ... او هنوز از اینکه زن ها خیلی راحت به گریه می افتند، حیران بود .
یک بار در خواب دید که دارد با خدا صحبت می کند ، از خدا پرسید: { خدایا چرا زنها این همه گریه می کنند؟؟؟ }
خدا جواب داد :(( من زن را به شکل ویژه ای آفریده ام . به شانه های او قدرتی داده ام تا بتواند سنگینی زمین را تحمل کند .
به بدنش قدرتی داده ام تا بتواند درد زایمان را تحمل کند .
به دستانش قدرتی داده ام که حتی اگر تمام اطرافیانش دست از کار بکشند ، او به کار ادامه دهد.
به او احساسی داده ام تا با تمام وجود به فرزندانش عشق بورزد ، حتی اگر او را هزاران بار اذیت کنند .
به او قلبی داده ام تا همسرش را دوست بدارد ، از خطاهای او بگذرد و همواره در کنار او باشد و ...
...و به او اشکی داده ام تا هرهنگام که خواست ، فرو بریزد . این اشک را منحصرا برای او خلق کرده ام تا هرگاه نیاز داشت ، بتواند از آن استفاده کند .
زیبایی یک زن در لباسش ، مو ها ، یا اندامش نیست . زیبایی زن را باید در چشمانش جست و جو کرد ؛ زیرا تنها راه ورود به قلبش آْنجاست ... ))
برگرفته از سایت : www.iraneshgh.com
دل من حالش خوشه ؛ خوشترش کن()