*سوته دل* ::
چهارشنبه 86/12/15 ساعت 12:17 صبح
سلام به دوستان عزیز و مهربانم . برای این پست یه مطلب دیگه حاضر کرده بودم ، اما نظر یکی از دوستان کارشناس !!! (تو نوشتشون گفتن که کارشناسن ؛ چون جای همه نوشتن و افاضات فرمودن) که نظرشون رو در مورد پست قبلیم (سردرد ، ولنتاین ، دیپلماسی) امشب (14/12/86، ساعت 8:36 ) گذاشته بودن ، منو به این واداشت که این پستم رو اختصاص بدم به نظر آن محترم ! و جوابیه خودم .
به خاطر حرفایی که زدن ، از همه بزرگواران خبرنگار ، علی الخصوص آقای نجف زاده عزیز که همیشه کارهای عالی خبریشون من رو به سمت این حرفه عزیز و دوستداشتنی کشونده ، معذرت خواهی می کنم . هر چند که می دونم این حرفهای بی سر و ته ، برای همه شما عزیزان عادی شده ... در هر صورت معذرت می خوام .
من ، به عنوان یک جوان که داره وارد عرصه خبر و خبرنگاری می شه و هنوز راه بسیار طولانی ، برای خبرنگار شدن داره ، وظیفه خودم دونستم که جوابیه ای برای ایشون تهیه کنم . نمی دونم چرا آن جناب (جواد) ، برای من که هنوز آغاز راهم نوشته و کارشناس شده !!! از همه شما عزیزان دلم ممنونم !!!
کامنت جناب کارشناس ( جواد ) :
جالبه که یه خبرنگار حال شنیدن حرفهای مردم رو نداره و به جای اینکه با علاقه به مکالمات و اظهارنظرها _هرچند غیرکارشناسی_ گوش کنه، از شنیدنش سر درد میگیره!
جالبه که یه خبرنگار حوصله شلوغی و ترافیک رو نداره!
جالبه که یه خبرنگار با وسایل نقلیه عمومی ارتباط خوبی نداره!
جالبه که یه خبرنگار انقدر کم سوار اتوبوس میشه!
جالبه که...
به نظرم با خوندن همشهری دیپلماتیک و نوشتن دکوپاژ نمیشه خبرنگار شد.
نهایتا میشه تبدیل شد به کامران نجف زاده، یک خبرنگار بسیار سطحی و موج سوار که فکر میکنه با احساسی حرف زدن یا اشک مردم رو درآوردن یا استفاده از ترکیبها و اصطلاحات سراپا غلط و غیر ادبی که اسمشو گذاشتن نوآوری! کار بزرگی انجام داده.
اونوقت میشه با 5 تا از این خبرنویسها _نه خبرنگارها_ یه بخش خبری به اسم 20 و 30 راه انداخت و جوری که اصلاً تابلو نیست!!! به نفع یه جناح خبر نوشت و یه جناح دیگه رو لجن مال کرد و بی طرفی رسانه و اصول حرفه ای کار خبر رو به گند کشید. بعد میشه رفت و از افتادن یک گرگ در یک چاله در استان کهکیلویه و بویراحمد تصویر و خبر تهیه کرد!
حالا یه مساله میگم تا هوش خبرنگارا رو بسنجم:
چرا بی بی سی و ای بی سی تعداد خبرنگارانشون تقریبا یک پنجم خبرنگارای واحد مرکزی خبر و یک هشتادم خبرنگارای باشگاه خبرنگاران جوانه و دفترشون در لندن و واشنگتن تقریبا یک چهارم ساختمان جام جمه، اما افکار عمومی دنیا رو قبضه کردن؟ پیدا کنید پرتقال فروش را؟!
جواب: حرف حساب که جواب نداره، احتمالا! خبرنگاراشون علاوه بر دکوپاژ نویسی و مطالعه، سوار اتوبوس و مترو هم میشن و به حرف خلایق هم توجه میکنن و سوژه گیر میارن.
البته در پایان مرگ بر استکبار جهانی و بوق های استکباری. باشگاه خبرنگاران خودمون رو عشقه!
و اما جواب سوته دل :
اجازه بفرمایید محترم ، جواب از طرف من باشه ، دیگه خیلی بی انصافیه که هم خودت بپرسی ، هم خودت جواب بدی ... نه ؟؟؟
جالبه که یه نفر اینقدر سبک سرانه می نویسه ... نه ... عجیبه . از شما بعیده ، جناب کارشناس !!!
جالبه یه نفر اینقدر طرفدار وسایل نقلیه عمومیه ... کرایه اتوبوس چقدره جناب ؟؟؟
جالبه یه نفر انقدر به فکر سوار شدن خبرنگارا تو اتوبوسه و فکر جیبشون ... ممنون از همدردیتون !!!
جالبه همین یه نفر می دونه کسی با همشهری دیپلماتیک خوندن و دکوپاژ نوشتن خبرنگار نمی شه !!! و عجیبه که نمی دونه خوندن این مجله کلی اطلاعات سیاسی و غیر سیاسی بهت می ده ...
جالبه که این یه نفر نمی دونه برای کلاس مصاحبه باید دکوپاژ تهیه کرد ؛ چون نمره داره ... واگر دکوپاژ ننویسی ، نمی تونی خبر تصویری تهیه کنی ...... ای بابا ! ببخشید استاد که توضیح می دما... شما که خودتون دیگه استاد این چیزایید .
جالبه که این یه نفر می خواد به همه خبرنگارا ، اصول خبرنویسی رو یاد بده ...... چند بار، بنویسم : " Only BBC" استاد ؟؟؟
جالبه که این یه نفر دروغ می شنوه و کیف می کنه و تو سرشو پر کرده از خزعبلات خبرگزاریهای سراسر کذب و ریا ... مخصوصا خبرای دروغگوترین رسانه جهان " بی بی سی "
جالبه که این به اصطلاح کارشناس ، کارای عالی نجف زاده رو ، سطحی و سرسری می بینه و گزارشاش و کلامش رو غیر ادبی و پر از اشتباه ... گاهی انسان ها از سر نداشته های خودشون ، داشته های دیگران رو زیر پا له می کنن . جسارت نشه ها ... همون حسودی می کنن ... یاد بگیریم تمجید کنیم ، نه...
جالبه ، عجیب نیستا که این یه نفر( ببخشیدا یاد یه خبر افتادم ... از 20:30 پخش شد . خندم گرفت . آخه یه دفعه قیافه اون مجری کانال برون مرزی اومد جلوی چشام که 20:30 رو به باد فحش و ناسزا گرفته بود و سبب خنده همه شد ) انقدر از 20:30 بدش میاد ... استاد !!! شما احیانا با ایشون ، هم کلاسی نبودید ؟ البته شما که استادید ، شایدم استادشون بودید . حتما همینطوره !!!
و اما از جالبی و عجیبی که بگذریم باید خدمت این محترم کارشناس ، یا همون کارشناس استاد ، عرض کنم که :
شما که دوست دارید خبرای دروغ بشنوید ، لطفا با خبرای صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران خداحافظی کنید و به بی بی سی دروغگوی (نه ! ببخشید اشتباه شد ... )راستگوی صادق عزیز و فاکس نیوز زرنگ روباه و طرفدار بوش آزادی خواه و صلح طلب (تمام این ویژگیهای مذکور رو با امروز فلسطین ، نمی گم عراق ، مقایسه کن ) و الجزیره پر از انگلیسی خواستار دموکراسی و سی ان ان ........ پناه ببرید . (به به ! پیدا کردیم پرتقال فروش را ! )
ببخشید که اینجا ، خبرنگارا متعهدن و سبب نارضایتی شما شده .
ببخشید که اینجا ، خبرنگارا بلد نیستن دروغ بگن و شایعه بسازن .
ببخشید که اینجا ، مردم دروغ رو خوب متوجه می شن و دروغگو رو نمی پذیرن .
ببخشید که اینجا کلاسای مبانی شایعه سازی و روشهای دروغ گفتن و خزعبلات نویسی به خبرنگارا تدریس نمی شه .
ببخشید که تست هوشتون انقـــــــــــــــــــــــــــدر خنده داره که مخ ما خبرنگارا واسه جواب دادن بهش ، هنگ می کنه !!!
ببخشید که اینجا ، از پیشرفت همه می گن و اونجا (خبرگزاریهای عزیزتون رو عرض می کنم) تا از پیشرفت ایران حرفی می شه ، خبر ، بی خبر ...
ببخشید استاد ! اجازه می فرمایید مطلبی رو که خودتون حتما می دونید ، بهتون یادآوری کنم ؟؟؟
یه جامعه ، فی نفسه ، نیاز به توسعه داره و پیش شرط توسعه جامعه ، حضور مردمه و پیش شرط حضور مردم ، آگاهیه (چون مردم باید آگاه باشن تا بتونن تو جامعه حضور پیدا کنن) و آگاهی دهی در رسانه هم وظیفه عوامل خبره ... عوامل خبر... می شناسیدشون که ؟؟؟ اسمشونو شنیدید دیگه ؟ (ایشالا) و هرچی یه کشور عوامل خبر بیشتری داشته باشه ، آگاهی دهی هم تو اون جامعه حتما بیشتره ... و سبب پیشرفت اون جامعه می شه ...
اینجا ، همه ، از هر قشری ، می تونن اگر در خودشون توانایی و استعداد کافی رو دیدن ، به این حرفه رو بیارن . نیاز نیست که از طرفدارای دولت باشن و یا ثرتمندترین مردم ... جوون ها می تونن پا به پای خبرنگارای زبردست و استاد ، خبر تهیه کنن و استعداداشونو بشناسن و با علاقه کار کنن .
(( راستی ... ببخشید ! شما کارشناس چی بودید ... ؟!! ))
دل من حالش خوشه ؛ خوشترش کن()