سر درد ... ولنتاین ... دیپلماسی

وحشتناک سردرد داشتم . کلاس مصاحبه تموم شده بود و می خواستم برم خونه . تا دم در جام جم با یکی از بچه ها همراه شدم . بعد فهمیدیم تا یه جایی مسیرمون به هم می خوره . به خواست دوست گرام و از سر رودرواسی و اکراه ، اتوبوس رو برای رسیدن به مقصدم انتخاب کردم . فکر می کنم 6 ماهی بود که سوار اتوبوس نشده بودم . وای که چقــــــــــــــــــــــدر این اتوبوس و تکوناش زجر آوره !!!  با اون ترمزا و تکونای وحشتناک ، سردرد وحشتناکم ، وحشتناکترم شد ... خیلی خسته بودم ؛ چون دیشب تا ساعت 4 صبح بیدار بودم و صبح ساعت 8 خواب نازنین رو رها کردم .
بازم ترافیک ... به نظر من اسم " تهران " برای این شهر پایتخت کمه ." تهران ترافیک " برازندشه !

آخــــــــــــــــــــــــــــــــــیش ... بالاخره رسیدم میدون ونک . از دوستم جدا شدم و دیگه می تونم اتوبوس ، بلای جونمو ترک کنم . بالاتر از ایستگاه یه کیوسکی بود . مثل کیوسکی نزدیک جام جم ، همه جور مجله و هفته نامه و روزنامه جلوش پیدا می شد . با این تفاوت که کیوسکی نزدیک جام جم ، همشهری دیپلماتیک نمی یاره و اونجا تونستم بالاخره یه دونه پیدا کنم . همچین که پیداش کردم ذوقم در اومد . یکی بیشتر نداشت . داغون و آش و لاش بود ، اما خب ، از هیچی که بهتر بود . یه بارون حسابیم تمام حرف حساب دیپلماتیکشو نقش بر آب کرده بود و قیافه صاف و صوف " هیلاری کلینتون " رو بدجور چروک انداخته بود و تو اون چین و ماچین هاش ، " سوخت سیاستش " خیلی تو چشم می زد !!! چند تا هم روزنامه خریدم .

این کفشه تازگیا خیلی اذیتم می کنه . پاهام تاول زده . دیگه عمرا بپوشمش . ادامه مطلب...

دل من حالش خوشه ؛ خوشترش کن()

موضوع مصاحبه : (( انتخابات از نگاهی دیگر ))

مصاحبه شونده : مردم

نریشن آغازی N1 ))  :بهترین جبر ، اختیار ! از اختیار چاره ای نیست مگر به انتخاب ... و مگر از یاد می رود سخن آن بزرگ که : (( آدمی پرچمدار انتخاب خود است و انتخاب همان بیرقی است که بر سردر خانه اش به اهتزاز در می آورد . ))

تصویر و صدای مصاحبه شونده ها به صورت تک شات و سؤال های خبرنگار از مردم  :

سؤال 1- خبرنگار : اگر انتخاب نبود ، چی می شد ؟؟؟

فرد م.ش 1 : انتخاب سرنوشت انسان رو تعیین می کنه و راه درست رو به انسان نشون می ده . زندگی با انتخابه که معنا می گیره ...

فرد م.ش 2 : انتخاب کردن بستگی به عوامل خاصی داره . به عنوان مثال ، فقط از یه کالایی ، یه مارک تو بازار هست و انحصار به یه شرکت داره و شرکت دیگه ای از اون کالا تولید نکرده . اونوقت اون انتخاب اسم دیگه ای می گیره و می شه جبر ؛ چون از اون کالا یه نمونه بیشتر نیست ، پس حق انتخاب نداری ؛ در نتیجه مجبوری همون رو انتخاب کنی . چون از هیچی بهتره .
فرد م.ش 3 : به نظر من انتخابات یکی از مهم ترین و زیباترین نعمت هایی که خداوند به انسان عطا کرده . داشتن حق انتخاب ، یکی از موهبت های الهیه که همین نعمت بزرگ به همراه داشتن قدرت تفکر ، سبب برتری انسان نسبت به موجودات دیگه شده .

فرد م.ش 4 : خب همه چی به هم می ریخت . وقتی شما قدرت و حق انتخاب کردن نداشته باشی ، می تونن هر چیزی رو براتون انتخاب کنن و بخوان . حتی اگه مطابق میل و خواسته شما نباشه .

سؤال 2 - خبرنگار : دوست دارید انتخاب کنید یا براتون انتخاب کنن ؟؟؟

فرد م.ش 1 : بستگی داره . ممکنه من در زمینه ای اطلاع کافی از اون موضوع نداشته باشم و نتونم درست تصمیم بگیرم و انتخاب کنم . در این صورت ترجیح می دم مشورت کنم و بیشتر تحت تأثیر انتخاب شخص یا اشخاص آگاه تر ، انتخاب می کنم .

فرد م.ش 2 : خب ، این خیلی مشخصه . هر کسی دوست داره خودش انتخاب کنه و تصمیم نهایی رو بگیره .

فرد م.ش 3 : معلومه . دوست دارم خودم انتخاب کنم . ممکنه اون شخصی که برام بخواد انتخاب کنه ، صلاح من رو ندونه و انتخابش از سر میل و خواسته خودش باشه و انتخابی نادرست .

فرد م.ش 4 : دوست دارم انتخاب کنم . شاید من چیزی رو که کس دیگه ای برام انتخاب کرده باشه رو اصلا نپسندم و دوست نداشته باشم ، ولی مطمئنا خودم ، چیزی رو که همیشه دوست دارم انتخاب کنم .

سؤال 3- خبرنگار : اگر کس دیگه ای به جای شما انتخاب کنه ، عکس العمل شما چیه ؟؟؟

فرد م.ش 1 : خب ، من خیلی ناراحت می شم و حتما با اون شخص برخورد می کنم . چون در واقع اصلا نظر من مهم نبوده و این دیگه انتخاب نیست ؛ بلکه تحمیله .

فرد م.ش 2 : اصلا قانع نمی شم که کسی به جای من انتخاب کنه . چون انتخاب رو حق خودم می دونم و هیچ جوری حاضر نیستم از این حق مسلم خودم بگذرم .

فرد م.ش 3 : خیلی ناراحت می شم ؛ یعنی خیلی عصبانی می شم . اصلا تصورش برام سخته .

فرد م.ش 4 : شاید خیلی از دستش ناراحت بشم . چون فکر می کنم که به جای من فکر کرده و عقیدش رو به من تحمیل کرده .

پلاتو : مردمان اینجا ، انتخاب می کنند تا بمانند . برای ماندن باید درست انتخاب کرد . این همان چیزی است که مردمان اینجا خوب آن را می دانند . (( اینجا ایران است ... سرزمین پارس !!! ))

دل من حالش خوشه ؛ خوشترش کن()

چند هفته پیش با این پست اومدم بالا : (( دل که قلب نیست ...)) اما مثل اینکه به مزاج مدیران پارسی بلاگ خوش نیومد که منتخب نشد ...

حالا می بینم " سنگ صبور www.sangesaboor.parsiblog.com" عزیز ، گفته دل قلبه و به مزاج همه خوش اومده ، اونقــــــــــــــــــــــدر که ... اما من هنوز رو حرفم هستم و دوباره این مطلبو می ذارم تا بگم :

سنگ صبور عزیز ! (( دل که قلب نیست ...))

**************************************************